اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زی

نویسه گردانی: ZY
زی . [ زَ / زَی ی ] (ع اِ) حرف زاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام دیگر حرف زاء ازحروف تهجی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
همیشه تا نقطی برزنندبر سر زی
همیشه تا سه نقط برزنند بر سر شین .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ویروس
زی په تاس . [ پ ِ] (اِخ ) ۞ پادشاه بی تی نیه و معاصر آن تیوخوس اول که با وی جنگید و آن تیوخوس شکست خورد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3...
زی په تیه . [ پ ِ ی ِ ] (اِخ ) شهری در بی تی نیه . رجوع به زیپت و ماده ٔ قبل شود.
زی و قاف . [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سخن های بی ربط. (غیاث ). سخن بی مزه . حرف سرد. حرف خشک . حرف واهی . حرف چاویده . (از مجموع...
به فرایندهایی گفته می شود که در آن، در راستای پاکسازی و پالایش زیست بوم و برگردان آن به شرایط نخستین، از ریزاندامگان، قارچ ها یا باکتریها و آنزیم آنها...
به کار بردن دسته‌ای از سوش‌های میکربی طبیعی، یا بدست آمده از روش‌های مهندسی‌ ژنتیکی‌، برای درمان آب یا خاک آلوده، (به انگلیسی‌:bioaugmentation)
افزایش غلظت یک ماده(به ویژه مواد سمی) در یک موجود زنده در طول زمان، (به انگلیسی‌:bioaccumulation)
چهل گ__زی . [ چ ِ هَِ گ َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه . در 24هزارگزی جنوب خاوری نوبران و 3هزارگزی راه ...
چهل گ__زی . [ چ ِ هَِ گ َ ] (اِخ ) مرتعی است از دهستان حومه ٔ بخش کرند شهرستان شاه آباد. در 16هزارگزی کرند و ده هزارگزی جنوب باختری طلسم وا...
ذی . (ع اِ) اسم اشاره ٔ قریب است . هذی . هذه . این زن .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.