گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زی نویسه گردانی: ZY زی . [ زَ / زَی ی ] (ع اِ) حرف زاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام دیگر حرف زاء ازحروف تهجی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : همیشه تا نقطی برزنندبر سر زی همیشه تا سه نقط برزنند بر سر شین .فرخی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۲ ثانیه واژه معنی زی زی . [ زی / زَ / زِ ] (اِ) جان و زندگی را گویند. (جهانگیری ). جان و حیات و زندگی را گویندکه نفس و روح است و به این معنی به کسر اول هم آ... زی زی . (حرف اضافه ) بمعنی سوی و طرف و جانب و نزدیک ، چنانکه گویند «زی فلان »؛ یعنی طرف فلان و سوی فلان و جانب فلان و نزدیک فلان . (برهان ... زی زی . (از ع ، اِ) اندازه و حد باشد همچنانکه گویند «از زی خود بیرون رفته است »؛ یعنی از حد و اندازه ٔ خود بیرون رفته است . (برهان ) (از ناظم ال... زی زی . [ زی ی ] (ع اِ) پوشش و هیئت . اصله زوی و یقال منه : زییته والقیاس زویته . ج ، ازیاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوشش . شعار و هیئت و پو... زی زی . [ زَی ی ] (ع مص ) دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پوشیدن راز از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بگردانید... زی زی زی زی . (ع اِ) (از «زی ز») حکایت آواز پریان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به زیزم شود. زی زی زی زی. الف. رجوع شود به زی زی. ب. مخففِ زی زی گولو. این امکان نیز وجود دارد که واژهٌ اخیر بر اساس واژهٌ زی زی بنا شده باشد. روشن شدن این ابهام احتیاج ... زی زی گلو زی زی گلو. (اخ) رجوع شود به زی زی گولو. زی انگیزی پدید آوردن تغییر در زیست پیرامون برای برانگیختن باکتریهایی که قادر به زی پالایی هستند، (به انگلیسی:biostimulation) زی زی گولو زی زی گولو. الف. نام شخصیتی عروسکی است در یک سریال تلویزیونی ایرانی برای کودکان و نوجوانان به نام «قصّه های تا به تا»، به کارگردانی خانم مرضیه برومند.... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۱۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود