ساین
نویسه گردانی:
SAYN
ساین . [ ی ِ ] (اِ) مصحف شاهین ، چون : شاهین دژ، شاهین قلعه .
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
صاین . [ی ِ ] (ع ص ) نگاهدارنده . متحفظ. || پرهیزکار : در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین ومتدین و متورع و متقی . (سندبادنامه ص 129). رج...
صائن . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صون . نگاه دارنده . ج ، صائنین ، صوان : گر نشنوده ست که کرار کیست ۞ روی بر آن صائن کرار کن .ناصرخسرو.
صائن . [ ءِ ] (اِخ ) ابن صدرالملک ، نجم الدین ابوبکر وزیر. وی روز یکشنبه ٔ ششم ربیعالاول 652 هَ .ق . پس از عزل تعین الملک (؟) ۞ به وزارت سل...
صائن . [ ءِ ] (اِخ ) رکن الدین هروی (مولانا...). در دانشمندی از علمای عصر ممتاز و به حضور طغاتیمورخان امام نماز بود، و بعد نجات از اعتراض تیم...
صائن الدین . [ ءِ نُدْ دی ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عبدالکریم جیلی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
صائن الدین . [ ءِ نُدْ دی ] (اِخ ) عبدالملک بن محمد بسبری ، از مردم بسبر، دهی به همدان . رجوع به عبدالملک ... شود.
صائن الدین . [ ءِ نُدْ دی ] (اِخ ) مکی بن ریان بن شبه ، مکنی به ابی الحزم . رجوع به ابوالحزم مکی بن ریان شود.
صائن الدین . [ ءِ نُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن سعدون قرطبی . رجوع به یحیی ... شود.
صاین قلعه . [ ی ِ ق َ ع َ ] (اِخ ) رجوع به صائین قلعه شود.
صائن وزیر. [ ءِ ن ِ وَ ] (اِخ ) نصرةالدین عادل ، ملقب به رکن الدین صائن . خوندمیر گوید: وی از اولاد ضیاءالملک محمدبن مودود بود. و ضیاءالملک د...