سفوان
نویسه گردانی:
SFWʼN
سفوان . [ س َف ْ ] (اِخ ) غزوه ٔ بدر. از جمله ٔ اولین غزوه از غزوات پیغمبر(ص ) است که در وادیی از ناحیه ٔ بدر واقع شده است . رجوع به امتاع الاسماع ص 54 و عیون الاخبار ج 1 ص 144 و ج 3 ص 157 شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سفوان . [ س َف ْ ] (اِخ ) ناحیه ای است در وادی بدر. (منتهی الارب ).
غزوه ٔ سفوان . [ غ َزْ وَ ی ِ س َ ف َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ بدرالاولی یا غزوه ٔ طلب کرزبن جابر الفهری . رجوع به بدرالاولی شود.
صفوان . [ ص َ / ص َ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صفواء. (منتهی الارب ). رجوع بدان کلمه شود. || سنگ ساده و لغزان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سنگ همو...
صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است در این بیت از تمیم بن مقبل که ابری را ستاید : و طبق ایوان القبائل بعد ماکسا الرزن من صفوان صفواً و اکدر...
صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) ابن ادریس ابراهیم بن عبدالرحمان بن عیسی التجیبی مکنی به ابی بکر. یاقوت آرد: وی ادیبی کاتب و شاعری سریعالخاطر بود. ا...
صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) ابن امیةبن خلف بن وهب بن حذافةبن جمح القرشی الجمحی مکنی به ابووهب . وی از رؤسای قریش و در آغاز دعوت اسلام از مخا...
صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) ابن بیضا، بدری و مهاجر است و به طاعون درگذشت . (تاریخ گزیده چ عکسی ص 231).
صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) ابن معطل سلمی مکنی به ابوعمر، وی کسی است که چون در غزوه ٔ بنی المصطلق عائشه از قافله وا ماند او را سوار کرد و بیاور...
صفوان .[ ص َ ] (اِخ ) ابن مهران . رجوع به صفوان جمال شود.
صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) انصاری ، وی معتزلی و از شعرای این فرقه است و او را قصیده ای است که واصل بن عطا و معتزله را در آن ستاید. (ضحی الاسلام...