اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سمر

نویسه گردانی: SMR
سمر. [ س َ ] (ع مص ) افسانه گفتن . (برهان ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از آنندراج ). افسانه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || خواب نکردن بشب . (آنندراج ). || بیرون کردن چشم را یا شکستن آن را. (آنندراج ) (منتهی الارب ). کور کردن یا از حدقه برآوردن چشم را با میخ آهنین در آتش سرخ شده . (از اقرب الموارد). || تنگ گردانیدن شیر را با آب . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || رها کردن تیر را. (از آنندراج ). || چریدن چاروا گیاه را. || خوردن شراب را. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ). || میخ دوز کردن چیزی را و استوار نمودن آن را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میخ آهنین بر جای زدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). میخ آهنین بر جای کوفتن . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صمر. [ ص َ ] (ع مص ) زفتی کردن . || بازداشتن . || روان شدن آب از زمین نشیب در زمین برابر و هموار و قرار گرفتن در آن با جریان سست و ضعی...
صمر. [ ص ِ ] (ع اِ) قرارگاه آب که سست روباشد یا عام است . مستقر ماءالصامر. (منتهی الارب ).
صمر. [ ص َ ] (ع اِ) گند. (منتهی الارب ). النتن . (تاج العروس ) (قطر المحیط). || بوی گوشت و ماهی تازه . (منتهی الارب ) ۞ . رجوع به صَمَر شو...
صمر. [ ص َ م َ ] (ع اِ) گند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی گوشت و ماهی تازه ۞ . (منتهی الارب ). رجوع به صَمر شود.
صمر. [ ص ُ ] (ع اِ) لب آب جامه و خنور. (منتهی الارب ). || رجوع به صُبر شود. || سطبری خنور. ج ، اصمار. (منتهی الارب ).
ثمر. [ ث َ م َ ](ع اِ) آنچه بحاصل آرد نبات و شجر از خوشه و میوه ومانند آن . بر. بار. میوه . فاکهة. حاصل : دانش ثمر درخت دین است برشو بدرخت ...
ثمر. [ ث َ م َ ] (اِخ ) دهی است به یمن .
ثمر. [ ث َ م ِ ] (ع ص ) بسیار: مال ثمر؛ مالی بسیار.
ثمر. [ ث َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ ثَمَر.
ثمر. [ ث َ ] (ع مص ) میوه آوردن درخت . || پخته شدن میوه . رسیدن میوه . || ثمر مردی ؛ بسیار مال شدن او. || ثمر غنم را؛ گرد کردن برای گ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.