اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمیران

نویسه گردانی: ŠMYRʼN
شمیران . [ ش َ ] (اِخ ) شمیران شاه . نام پادشاه هرات در زمان جمشید، و در نوروزنامه آمده که شراب را اول بار او شناخته است و فردوسی از زبان بهرام گور گوید :
ز مادر نبیره ی شمیران شهم
ز هم گوهری با خرد همرهم .

(یادداشت مؤلف ).


نام جد مادر بهرام گور. (فرهنگ لغات ولف ). اندر تواریخ نبشته اند که به هرات پادشاهی بود کامگار و فرمانروا با گنج و خواسته ٔ بسیار و لشکری بیشمار و هم خراسان در زیر فرمان او بود و از خویشان جمشید بود نام او شمیران و این دز شمیران که به هرات است و هنوز بر جای است آبادان او کرده است ... روزی شاه شمیران بر منظره نشسته بود و بزرگان پیش او و پسرش باذام پیش پدر؛ قضا را همایی بیامد و بانگ می داشت و برابر تخت پاره ای دورتر به زیر آمد و بر زمین نشست ، شاه شمیران نگاه کرد ماری دید در گردن همای بپیچیده ... باذام ... تیری بینداخت ، چنانکه سر مار در زمین بدوخت . قضا را در سال دیگر همین روز شاه شمیران بر منظره نشسته بود آن همای بیامد چیزی از منقار بر زمین نهاد... شاه نگاه کرد دانه ای سخت دید، پس شاه تخم را به باغبان خویش داد و گفت در گوشه ای بکار... باغبان چنین کرد... نوروز ماه بود تا شاخکی از این تخمها برجست و خوشه خوشه به مثال گاورس از او درآویخت . چون خوشه بزرگ کرد و دانه های غوره به کمال رسید... همانجا در باغ خمی نهادند و آب انگور بگرفتند و خم پر کردند... شاه شمیران را معلوم شد شراب خوردن و بزم نهادن آیین آورد. (از نوروزنامه صص 65-70 از سبک شناسی ج 2 صص 169-172). رجوع به مزدیسنا و ادب پارسی صص 270 و 272 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شمیران . [ ] (اِخ ) قصبه ٔ ولایت طارم است و به کنارشهر قلعه ای بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است و سه دیوار بر گرد او کشیده و کاریزی بمیا...
شمیران . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) احمد کسروی درباره ٔ کلمه ٔ شمیران آرد: شمیران که خود نام چند دز و آبادی است و همچنین سمیرم که دزی استوار میانه...
شمیران . [ ش َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای در جانب شمال ولایت هرات . (ناظم الاطباء). دهی است به مرو. (منتهی الارب ). دیهی بود در هشت فرسخی مرو ک...
شمیران . [ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از قنوات شهر تهران ، در سمت شمال است و مقدار آب آن سه سنگ و مسافت مادرچاه تا شهر 3 فرسنگ است . (از جغرافیا...
شمیران .[ ش َ ] (اِخ ) شهری است به ارمینیه . (منتهی الارب ).
شمیران . [ ش َ ] (اِخ ) نام حاکم شکن که افراسیاب او را به یاری پیران ویسه در جنگ طوس فرستاد. (ناظم الاطباء). (فرهنگ فارسی معین ). نام یک ...
این نام در پهلوی شمبران ŝambarān و به معنی سرچشمه یا جای آشامیدن بوده است (فرهنگ واژه های پهلوی، بهرام فره وشی)؛ زیرا شم در اوستایی و پهلوی به معنی آش...
شاه شمیران . [ هَِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرور و فرمانروای شمیران . || (اِخ ) نام یکی از منسوبان جمشید است که خیام در نوروزنامه کشف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.