اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شی

نویسه گردانی: ŠY
شی . (اِ) کنج و گوشه و زاویه . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
لقشی صامکون شی . [ ل ُ ] (معرب ، اِ مرکب ) ۞ و قاضی القضاة [ فی الصین ] یقال له لقشی صامکون شی . (اخبار الصین و الهند ص 17 س 9).
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: ژانس (اوستایی: زانثَ) دِراپ (سنسکریت: دْراوْیَ) تِنک (کردی: ته نه ک)
شی ء. (شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که بتوان از آن اعلام و اخبار کرد، چیز. ج . اشیاء. 2 - مجهول (ریاضی). فرهنگ فارسی معین. //////////////////////...
"شی من" نام شبکه تلویزیون اختصاصی تازه تاسیس در حوزه معلولین و سازمان های مردم نهاد در معاونت فضای مجازی سازمان صدا و سیما می باشد. ماموریت ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شی ٔا. [ ش َ ئُل ْ لاه ](ع اِ مرکب ) (مخفف شی ٌٔ ﷲ) یک نوع از تعظیم و تکریم و سلام که معمول دراویش می باشد. (از ناظم الاطباء).- شی ٔاﷲ زدن ...
شی برم . [ ] (اِخ ) محلی در 163500 گزی بوشهر میان بردخون کهنه و درداحمد. (یادداشت مؤلف ). || قریه ای است نه فرسنگی جنوب کاکی در فارس . ...
شی‌ مار. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، مادر شوهر.
هله شی . [ هََ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گیلان شهرستان اسلام آباد غرب که 500 تن سکنه دارد. آب آن از سراب ایوان و محصول عمده اش غله ، ...
شی‌ برار. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، برادر شوهر.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.