گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صادق نویسه گردانی: ṢADQ صادق . [ دِ ] (اِخ ) وی از مردم ادرنه بود و با حسن خطی که داشت کتب بسیار تحریر کرد. این بیت او راست :ساقی سکا کوز قپد و غنی کوردی حبابک آلندوغی هپ اوایدی مجلس ده شرابک .(قاموس الاعلام ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی صادق پاشا صادق پاشا. [ دِ ] (اِخ ) رجوع به محمود صادق افندی شود. صادق پاشا صادق پاشا. [ دِ ] (اِخ ) مؤید. از خاندان آل عظم است در شام . وی در جیش عثمانی فریق اول بود و از جانب دولت به نمایندگی به کشور بلغار و نیز... صادق الظن صادق الظن . [ دِقُظْ ظَن ن / ظَ ] (ع ص مرکب ) راست گمان : علی بن عبیداﷲ صادق رفیعالشأن امیر صادق الظن .منوچهری . امی صادق امی صادق . [ اُم ْ می ِ دِ ] (اِخ ) کنایه از پیغمبر اسلام (ص ) است . (از برهان قاطع) (از آنندراج ). رجوع به امی شود. جعفر صادق جعفر صادق . [ ج َ ف َ رِ دِ ] (اِخ ) (امام ) ششمین از ائمه ٔ شیعه ٔ اثناعشریه . رجوع به صادق در همین لغت نامه شود. جعفر صادق جعفر صادق . [ ج َ ف َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ رامهرمز و 5هزارگزی خاور جاده ٔ... حاجی صادق حاجی صادق . [ دِ ] (اِخ ) نام محلی است در طوس ، از نواحی شمال مشهد. صادق آباد صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دودانگه ٔ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، 18000گزی ضیأآباد کنار راه شوسه . دامنه ، معتدل ، سکنه 175 تن ش... صادق آباد صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان فراهان پایین بخش فرمهین شهرستان اراک ، 14000گزی جنوب باختری فرمهین ، 4000گزی راه مالرو عمومی . کوه... صادق آباد صادق آباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سربند بالای بخش سربند شهرستان اراک ، 18هزارگزی جنوب باختری آستانه . کوهستانی ، سردسیر، سکنه 266 نفر. ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۱ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود