گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صار نویسه گردانی: ṢAR صار. (اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید : تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم و قنعَ فی عجاجتهن صار.(معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی سنگ سار سنگ سار. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد. دارای 138 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهال... کاس سار کاس سار. (اِخ ) ۞ ژاک . ملاح بی باک فرانسوی متولد در نانت . وی در جنگهائی که با انگلیسی ها و پرتقالیهاکرد شهرت یافت . منازعات او با کاردینال... کتف سار کتف سار. [ ک َ ت ِ ] (اِ مرکب ) ۞ کتف ساره . سر دوش . سر شانه . (فرهنگ فارسی معین ) : آورد لاَّلی به جوال و به عبایه از ساحل دریا چو حمالان ... سیه سار سیه سار. [ی َه ْ ] (اِ مرکب ) نهنگ که جانوری است مشهور و معروف در دریا. (برهان ). نهنگ زیرا که سرش سیاه میباشد. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). تم... شاه سار شاه سار. (ص مرکب ) مانند و شبیه به شاه . (ناظم الاطباء). اما در جای دیگر دیده نشد. شاه سار شاه سار. (اِخ )نام شاعری است باستانی و دوبار در لغت فرس اسدی بشعر او استشهاد شده است . (یادداشت مؤلف ) : گهرفتال شد این دیده از جفای کسی... میش سار میش سار. (ص مرکب ) نقش و نگاری به شکل کله ٔ میش که بر تخت کنند. (ناظم الاطباء). مزین به سر گوسفند. آراسته با سر قوچ . || (اِخ ) تخت سلط... نای سار نای سار. (اِ مرکب ) در کرمان ، کَوَل . تنبوشه های بزرگ قنات را گویند. (یادداشت مؤلف ). ناسار. رجوع به ناسار شود. نرم سار نرم سار. [ ن َ ] (ص مرکب ) از: نرم + سار (= سر، پسوند). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بردبار. حلیم . (برهان قاطع) (آنندراج ). شکیبا. (ناظم الاطب... هفت سار هفت سار. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه که 115تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ٔ رودسر و محصول عمده اش غله و توتون است . ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود