گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صار نویسه گردانی: ṢAR صار. (اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید : تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم و قنعَ فی عجاجتهن صار.(معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی آب سار آب سار. [ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در قزوین و قمشه و سمیرم فارس نام چشمه هائی است که بزعم عوام افشاندن آب آن در مزارعی که ملخ ... اسپ سار اسپ سار. [ اَ ] (اِ مرکب ) در عجائب المخلوقات آمده که به جزایر چین نوعی حیوان است درازبالا، سرش مانند اسپ و تن مانند آدمی و دو پر دارد که... چم سار چم سار. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش چوار شهرستان ایلام که در 16 هزارگزی باختر چوار و 16 هزارگزی باخترراه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد واقع است . ک... خجل سار خجل سار. [ خ َ ج ِ ] (ص مرکب ) شرمسار.شرم زده . خجل گونه . خجلت زده . خجالت کشیده : بدستار و جبه خجل سارم از تودر عفو بگذار چون سنگ بسته . خاقانی... خرس سار خرس سار. [ خ ِ ] (ص مرکب ) آنکه از زیادی موی بر اندام چون خرس است . || (اِ مرکب ) نام حیوانی بوده بنقل حمداﷲ مستوفی که بشکل و نطق مان... دشت سار دشت سار. [ دَ ] (اِ مرکب ) سرزمینی که دشت و بیابان باشد : ور خشکی دشت سارت آید پیش از دیده ٔ خود فرستمت باران .مسعودسعد. زاغ سار زاغ سار. (ص مرکب ) زاغ سر. (فهرست ولف ). همانند زاغ در سیاهی . کنایه است از سخت سیاه چهره : از این زاغ ساران بی آب و رنگ نه هوش و نه دان... زاغ سار زاغ سار. (اِخ )در عجائب المخلوقات ۞ و جامع الحکایات آمده که از هند جهت خلیفه حیوانی بتحفه آوردند سرش بشکل آدمی و تن مانند زاغ بوده و ... خیره سار خیره سار. [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) خیره سر : ای کینه ور زمانه ٔ غدار خیره ساربر خیره تیره کرده بما بر تو روزگار. مسعودسعد.هر که او خیره سار مستحل ... دارة سعر دارة سعر. [ رَ ت ُ س َ ] (اِخ ) ابن درید میگوید دارات الحمی شامل سه دارة است : دارةالعوارم ، دارةوسط، و دارة سعر و این اخیر از آن بنی وقاص است ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود