گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صار نویسه گردانی: ṢAR صار. (اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید : تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم و قنعَ فی عجاجتهن صار.(معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی چشمه ٔ سار چشمه ٔ سار. [ چ َ م َ ی ِ ] (اِخ ) چشمه ای است در قهستان که آب آن را بجهت دفع ملخ به اطراف و جوانب برند.(برهان ). چشمه ای است که آب از ... خونیک سار خونیک سار. (اِخ ) دهی است از بخش درمیان شهرستان بیرجندواقع در 49 هزارگزی شمال درمیان و 22 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی درح . (از فرهنگ جغرافی... دیوانه سار دیوانه سار. [ دی ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) مجنون صفت . دور از خرد و عقل . دیوانه سر : اگر خواهی ترا دیوانه سار نشمرند آنچه نایافتنی است مجوی . (قا... سار اونیون سار اونیون . [ ی ُ ] (اِخ ) ۞ قصبه ای است در فرانسه با 2450 تن سکنه و کرسی کانتن رن سفلی ۞ است . رستم بن سار رستم بن سار. [ رُ ت َ م ِ ن ِ ] (اِخ ) (ظ: رستم بن سالار) بن محمدبن سالار. او راست : «خلاصة الادوار فی مطالب الاحرار» در موسیقی بزبان فارسی و... نبوپالاس سار نبوپالاس سار. [ ن َ ] (اِخ ) رجوع به نبوپلاسر شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود