گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صالح نویسه گردانی: ṢALḤ صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) از شعرای ایران و از مردم کاشان است و به هندوستان رفت ، سپس در لاهور اقامت گزید و هم بدانجا درگذشت . از اوست :نشنود هیچکسی نام جدایی یارب این سخن گوشزد هیچ مسلمان نشود.(قاموس الاعلام ترکی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی اللهیار صالح صالح آرانی (مشهور به اللهیار صالح؛ زاده ۱۲۷۵ در آران - درگذشته ۱۲ فروردین ۱۳۶۰) وزیر، سفیر، سیاستمرد ایرانی و از رهبران جبهه ملی ایران و حزب ایران بو... شعیب ابن صالح از یاران اصلی و ایرانی حضرت مهدی است از اهالی سرزمین پهله یا پهلو قدیم است این سرزمین شامل شهرهای اصفهان- ری همدان- کرمانشاه- دینور و ماسبذان و مه... صالح بدخشانی صالح بدخشانی . [ ل ِ ح ِ ب َ دَ ] (اِخ ) رجوع به صالح شود. صالح أفتونی صالح أفتونی . [ ل ِ ح ِ ؟ ] (اِخ ) یا فتونی . نام وی مهدی وفرزند بهاءالدین محمد افتونی عاملی غروی ، مکنی به ابی صالح و ملقب به صالح و از... صالح اسماعیل صالح اسماعیل . [ ل ِاِ ] (اِخ ) ملقب به عمادالدین . رجوع به صالح شود. صالح اصفهانی صالح اصفهانی . [ ل ِ ح ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به صالح شود. صالح خراسانی صالح خراسانی . [ ل ِ ح ِ خ ُ ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال وی را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) شمرده و ظاهراً امامی و مجهول الحال میباشد. (تنقیح ... صالح قیروانی صالح قیروانی . [ ل ِ ح ِ ق َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن احمدبن یونس ... شود. مال محمد صالح مال محمد صالح . [ م ُ ح َم ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) قریه ای است در شش فرسنگی جنوب شول گپ . (از فارسنامه ٔ ناصری ). صالح بیک جودت صالح بیک جودت . [ ل ِ ب َ ج َ دَ ] (اِخ ) وی یکی از قضاة مصر است . او راست «امة ملایو» تاریخ ملت مالایا و «الدلیل العصری للقطر المصری » و «مصر ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ صفحه ۴۱ از ۴۶ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود