گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صالح نویسه گردانی: ṢALḤ صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) وی از شعرای ایران و از مردم بدخشان است . از اوست :گاه از ستم چرخ نگون میگریم گاه از الم سوز درون میگریم القصه در آتش جدایی چو کباب می نالم و میسوزم و خون میگریم .(قاموس الاعلام ترکی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه واژه معنی صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شافعبن صالح . وی برادر حافظ ابوالفضل احمدبن شافع است .مولد او بسال 474 هَ . ق . بود و حدیث از ابومنصور خیاط و ابن الط... صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شجاع بن محمدبن ابی البقاء المدلجی المصری . وی صحیح مسلم را از ابوالمفاخر مأمونی روایت کند. او در صفر سال 651 هَ .... صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شرحبیل ، مکنی به ابی نعجة. رجوع به ابونعجة شود. صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شرف عاملی جبعی . وی جد زین الدین علی شهید ثانی است . در امل الاَّمل گوید وی فقیهی فاضل و از شاگردان علامه ٔ حلی ... صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شریح سکونی . از تابعین و از مردم حمص است و از ابوعبیدةبن جراح و ابوهریره و معاویة و جبیربن نفیر و جز اینان روایت ... صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شهریار. رجوع به صالح بن مهران شود. صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شیخ بن عمیرةبن حیان بن سرافه ٔ أسدی . صاحب عیون الانباء از یوسف بن ابراهیم بن مهدی آرد که در اوائل سال 217 هَ . ... صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن شیرزاد. ابن عبدربه گویداو در زمره ٔ کسانی است که خود را به کتابت معروف ساخت ، لیکن کاتب نبود و یکی از شعرا در هج... صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن صالح بن حی . وی از فقهای زیدیه و برادر حسن بن صالح بن حی است . (ابن الندیم ). و مؤسس فرقه ٔ صالحیه از زیدیان میباش... صالح صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن صالح بن خوات بن جبیر انصاری .شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام سجاد علی بن الحسین (ع ) شمرده است . (تنقیح... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۴۶ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود