 
        
            صریاء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṢRYAʼ
    
							
    
								
        صریاء. [ ص َ ] (ع  ص ) ناقة صریاء؛ ناقه ای  که  از نادوشیدن بزرگ پستان  و پرشیر باشد. ج ، صرایا. (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه از اساس پارسى ست و از واژه پارسى باستان سوریا Suria به معنى ایزد خورشید و سرزمین آشوریان برداشته شده و تازیان (اربان) آن را معرب ساخته و گفته...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسم جوی آبی که در زمان پیامبر اسلام در مکه وجود داشته
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
تند tond (پارسی دری)
گامرو gâmro (پارسی دری)
ژیغت žiqat (سغدی: žiqart)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سریع. [ س َ ] (ع  ص ) جَلد و شتاب کننده . (آنندراج ) (غیاث  اللغات ). زود. (مهذب  الاسماء). شتابنده . (دهار) (منتهی  الارب ).-  سریعالامضاء ؛ زودگذر :...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا جاه . [ ث ُ رَی ْیا ] (اِخ ) تخلص  امجدعلی شاه  یکی  از حکمرانان  اوده ٔ هندوستان . رجوع  به  امجدعلی شاه  شود. (قاموس  الاعلام ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا پاشا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی  از وزرای  دولت  عثمانی  پسر عثمان  پاشای  گمرک  چی . مولد او بسال  1241 هَ . ق . در اسلامبول . او پس  از اکمال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عقد ثریا یعنی خوشه ی پروین (شش ستاره که مانند خوشه ی انگور کنار هم قرار دارند ودر آسمان دیده میشوند )
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اختر ثریا. [ اَ ت َ رِ ث ُ رَی ْ یا ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از اشک  خونین  عاشقان  باشد. (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین اینهاست: تندرو tondro (پارسی دری) زیبال zibâl (پارسی دری) فانکو آدینات