 
        
            صریاء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṢRYAʼ
    
							
    
								
        صریاء. [ ص َ ] (ع  ص ) ناقة صریاء؛ ناقه ای  که  از نادوشیدن بزرگ پستان  و پرشیر باشد. ج ، صرایا. (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ثریاء. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع  ص ، اِ) رجوع  به  ثریا شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریاء. [ ث َ ] (ع  اِ) خاکی  که  اگر تر گردانند چسبنده  نگردد.  ||  خاک  نمناک  و تر.  ||  نم .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع  ص ، اِ) مصغر ثروی .  ||  (اِخ ) پروین   ۞  پرن . پرند. پرو. پروه . رَفه . رَمه . نرگسه . نرگسه ٔ چرخ . نرگسه ٔ سقف  لاجورد....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) نام  چاهی  است  در مکه  از بنی تمیم بن  مره .  ||  آبهائی است  از بنی محارب  در شعبی .  ||  آبی  است  از بنی ضباب  در حم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) نام کتابی  است  که  مؤلف  آن  شناخته  نشد. ابوریحان  بیرونی فقره ای  از آن  نقل  کرده  است . (کتاب  الجماهر ص 191).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) الهانی بن  احمد. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صریع. [ ص َ ] (ع  ص ، اِ) افتاده . ج ، صَرْعی ̍. افکنده . (منتهی  الارب ). بیفکنده . (مهذب  الاسماء). انداخته  : نون  الهوان  من  الهوی  مسروقه فصریع ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صریع. [ ص ِرْ ری  ] (ع  ص ) نیک اندازنده .  ||  آنکه  همه ٔ اقران  خود را اندازد. (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سُریا (به اسپانیایی: Soria) استانی در مرکز اسپانیا، در شرق بخش خودمختار کاستیا-لئون است.
این استان هممرز با استانهای لاریوخا، ساراگوسا، گوادالا...