اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صفی

نویسه گردانی: ṢFY
صفی . [ ص َ ] (اِخ ) رشتی ، نصرآبادی آرد: میرصفی جوان آراسته در ظاهر و باطن خوش خوی و خوش روی بود. وسعت مشرب او بمرتبه ای بود که برحمت صرف مغرور شده از قهر نظر پوشیده بود. مدتی در اصفهان بود از صحبت او که کمال نمک داشت محظوظ شدیم . از سخنان اوست که «مهتاب شب چهاردهم طبیعت را می گزد» شعرش این است :
شستی به بوالهوس نگشادی که بیگمان
از استخوان من چو کمان ناله برنخاست .
خدا نصیب کند آرزو نکرده خصالی
مکرر است وصالی که در خیال درآید.

(تذکره ٔ نصرآبادی ص 199).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به عبدالمؤمن بغدادی شود.
صفی الدین . [ ص َ یُدْدی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن عبدالرحیم الهندی شود.
صفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به صفی الدین محمودبن ابی بکر ارموی شود.
صفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) ابن فخرالدین الطریحی . صاحب روضات الجنات او را به علم و صلاح و تقوی ستوده است و گوید از پدر خود روایت ...
صفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) (ملا...) ابن محمد الگیلانی . زرکلی در الاعلام نویسد: وی طبیب بود و به مکه سکونت جست و در آنجا به سال 10...
صفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) ارموی . رجوع به صفی الدین محمودبن ابی بکر ارموی شود.
صفی الدین . [ ص َ یُدْدی ] (اِخ ) اسحاق . رجوع به صفی الدین اردبیلی شود.
صفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) خلیل لاذقی . ابن ابی اصیبعه در کتاب خود دو حکایت از وی نقل کند. (عیون الانباء ج 2 صص 163-168).
صفی الدین . [ ص یُدْ دی ] (اِخ ) عبدالمؤمن . مؤلف فوات الوفیات از عز اربلی طبیب آرد: صفی الدین را فضایل فراوان بود و علوم بسیار داشت از آن...
صفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن ابی بکر ارموی . او راست : ذیل بر النهایة فی غریب الحدیث تألیف ابن اثیر جزوی ، صفی الدین به سال 7...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۸ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.