گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صلت نویسه گردانی: ṢLT صلت . [ ص ُ ] (ع اِ) کارد بزرگ . (منتهی الارب ). || چاودار ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی سلط سلط. [ س ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ سِلْطَة به معنی جامه ای که در آن گیاه و کاه کنند. (منتهی الارب ). ثلط ثلط. [ ث َ ] (ع اِ) ریخ پیل و مانندآن . || (مص ) ریخ زدن گاو و اشتر و کودک وجز آن . || سرگین اوکندن . || ثلط کسی را؛ زدن او را به ثلط.... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود