 
        
            صم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṢM 
    
							
    
								
        صم . [ ص َم م  ] (ع  مص ) کر شدن  و نشنیدن . (منتهی  الارب ).  ||  وقولهم  صمت  حصاة بدم ؛ یعنی  کثرت  خون  بحدی  است  که  اگر سنگریزه  را اندازی  شنیده  نشود آنرا آوازی  چرا که  بر زمین  نمی افتد. و قول  امروءالقیس  صمی  ابنةالجبل  از این  معنی  است  و مراد از ابنةالجبل  آواز کوه  است  یا سنگ  بزرگ  یا داهیه  و بلا.  ||  هلاک  گردیدن  و مردن . ||  سربند بستن  شیشه  را. (منتهی  الارب ). سر شیشه  استوار کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج  المصادر بیهقی ).  ||  زدن  کسی  را به  سنگ . (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        سنگ  در سم  بودن . [ س َ دَ س ُ دَ ] (مص  مرکب ) رجوع  به  سنگ  در موزه  افتاده  شود.