اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضرم

نویسه گردانی: ḌRM
ضرم . [ ض َ رَ ] (ع اِ) ج ِ ضَرمة. (منتهی الارب ). چیزهای نیم سوخته . (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ضرم . [ ض ِ / ض ُ ] ۞ (ع اِ) درختی است خوشبو، بار آن مانند بلوط است و شکوفه اش مانند شکوفه ٔ سعتر، شهد آن نیکو باشد، یا آن اسطوخودوس است بی...
ضرم . [ض َ رَ ] (ع مص ) سخت گرسنه گردیدن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ) (زوزنی ). سخت شدن گرسنگی . (منتخب اللغات ). || سخت شدن سوزش و حرا...
ضرم . [ ض َ رِ ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || فَرَس ٌ ضَرِم ؛ اسبی دونده . (مهذب الاسماء). اسپ تیزرفتار. (منتخب اللغات )....
ذرم . [ ذَ ] (ع مص ) سقط جنین . افکندن زن بچه ٔ خود را. فکانه کردن جنین .
زرم . [ زَ ] (اِ) اشک چشم . || ریزش اشک . (ناظم الاطباء).
زرم . [ زَ رَ ] (ع مص ) زَرِم َ الکلب و السنور زَرَماً (از باب سمع)؛ خشک شدن پیخال آن بر کون آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اق...
زرم . [ زَ ] (ع مص ) قطع کردن کمیز کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زادن او را مادر او. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقر...
زرم . [ زَ ] (ع اِ) ترس و پرهیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حذر. (از اقرب الموارد).
زرم . [ زَ رِ ] (ع ص ) مرد خوار کم یار کم گروه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد ذلیل و کم گروه . (از اقرب الموارد). || آنکه بریک...
زرم . [ ] (ع مص ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعنی بدهان گذاشتن ۞ ، قرار دادن در دهان آورده است . رجوع به همین کتاب ج 1 ص 58...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.