اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضعط

نویسه گردانی: ḌʽṬ
ضعط. [ ض َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (منتهی الارب ). گلو بریدن . (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ذات الساحل . [ تُس ْ سا ح ِ ] (اِخ ) نام قریه ای به جیزه .
ذات السباع . [ تُس ْ س ِ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الستار. [ تُس ْ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است و ابن اثیر در المرصع گوید: این نام در اشعار عرب بسیار یادشده است و آن راههای عقبه هاست به ...
ذات السلسل . [ تُس ْ س ُ س ُ ؟ ] (اِخ ) رجوع به فقره ٔ فوق شود.
ذات السلیم . [ تُس ْ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . ساعدةبن جؤیة گوید : تَحَمَّلن من ذات السُلَیم کأنّهاسفائن یم یَنتحیها دبورها.
ذات السلیم . [ تُس ْ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی است بنی ضبّة را بیمامة.
ذات الشقوق . [ تُش ْ ش ُ ] (اِخ ) منزلی است بطریق مکة. (المرصع). رجوع به ج 6 عقدالفرید ص 99 شود. || یوم ذات الشقوق ،یا حرب ذات الشقوق ، نام ...
ذات الشمال . [ تُش ْ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) دست چپ . سوی چپ . جهت چپ . طرف چپ . سوی دست چپ . (مهذب الاسماء). جانب چپ . (قاضی خان بدر محمد دهار). ...
ذات الشعبین . [ تُش ْ ش َ ب َ ] (اِخ ) یکی از وادیهای علاة به یمامه است و مخلافی است به یمن . (معجم البلدان ).
ذات الدخول . [ تُدْ دَ ] (اِخ ) پشته و زمین فرازی به دیار بنی سلیم : قعدت له ذات العشاء و دونه شماریخ من ذات الدخول و منکب .(از المرصع).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.