اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طعمة

نویسه گردانی: ṬʽM
طعمة. [ طَ م َ ] (ع مص ) یک بار چشیدن . (منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طعمه دادن . [ طُ م َ /م ِ دَ ] (مص مرکب ) غذا دادن . قوت دادن : از آتش طعمه خواهم داد دل راچو دل خرسند شد گو خاک خور تن . خاقانی .ناگزیر است...
طعمه ساختن . [ طُ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) غذا قرار دادن . خوردن : آنکس که طعمه سازد سی سال خون مردم نه آخرش به طاعون صورت شود مبتر. خ...
طعمه کردن . [ طُ م َ / م ِ ک َ دَ] (مص مرکب ) غذا قرار دادن . قوت ساختن : همای کُش تر از این کرکسان جیفه نهادندیده ام که ز عنقا کنند طعمه عقا...
علت تامه . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ تام ْ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سبب کامل . امری که خود مستقلاً وجود چیزی را ایجاب کند. (از فرهنگ اصطلاحا...
طامة الکبری . [ طام ْ م َ تُل ْ ک ُ را ] (اِخ ) (الَ ...) لقب شیخ نجم الدین ، ابوالجناب ، احمدبن عمر الخیوقی است . رجوع به ابوالجناب شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.