اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طولی

نویسه گردانی: ṬWLY
طولی . [ لا] (ع ن تف ) تأنیث اطول . زن درازتر. ج ، طُوَل . (منتهی الارب ). || (اِمص ) حالت و مرتبه ٔ بلند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
طولی . (ص نسبی ) ۞ عمودی . مقابل عرضی و افقی . ۞
اصول طولی . [ اُ ل ِ طو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول حکمت اشراق ، از اصطلاحات مربوطبه قواهر کلی طولی و عرضی و ازلیت و ابدیت زمان است...
طبقه ٔ طولی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از طبقات عالم مثال است . رجوع به طبقات عالم مثال و حکمت اشراق چ هَ . کربن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تولی . (اِ) رجوع به چاکشو شود.
تولی . (اِ) به زبان مغولی به معنی آینه است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولی (اِخ ) شود.
تولی . [ ](اِ) این کلمه در این بیت عنصری آمده و در لغتنامه هایی که در دسترس ما بود و حتی در دیوان عنصری که تصحیح شده و مشکلات آن را...
تولی . [ ت َ وَل ْ لی ] (ع مص ) ولی ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ولایت راندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )....
تولی . [ ت َ وَل ْ لا ] (ع اِ) دوستی . یقال :انه لبین التولی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). قرب . (اقرب الموارد). رجوع به تولا و ماده ٔ ق...
تولی . (اِخ ) تولوی . یکی از پسران چنگیز و مؤسس خاندان تولی است که در مغولستان حکومت کردند (1248-1634 م .). (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.