اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عائشة

نویسه گردانی: ʽAʼŠ
عائشة. [ءِ ش َ ] (اِخ ) بنت طلحةبن عبیداﷲ. از طایفه ٔ بنی تیم بن مرة است . زنی ادیب ، فصیح و عالم به اخبار و حکایات عرب بود. مادر او ام کلثوم دختر ابوبکر صدیق و خاله ٔ وی عایشه ام المؤمنین است و به خاله ٔ خود سخت شباهت داشت . عائشه روی خود را نمیپوشانید. شوهر او، مصعب ، او را در این باره سرزنش کرد. عائشه گفت خدا مرا صورتی زیبا داده است ، دوست دارم آن را به مردمان بنمایانم و روی خویش را نمیپوشم . بخدا سوگند در من عاری نیست که کسی بتواند مرا بدان یاد کند. چون مصعب کشته شد، عمربن عبیداﷲ تیمی او را به زنی گرفت . و چون عمر به سال 82 هَ . ق . درگذشت ، عائشه دیگر شوی نگرفت ... حدود سال 110 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ایشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) بیشه و جنگل . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || جاسوس . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ) (مؤی...
آیشه . [ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ص ) آیشتنه . آیشنه . چاپلوس . جاسوس . (برهان ) ۞ .
بز عایشه . [ ب ُ زِ ی ِ ش َ ] (اِخ ) بزیست افسانه ای و معروف که گویند مقداری از قرآن را آن بز ملعون بخورده است . مؤلف النقض آرد: و آنچه گف...
ابن عائشه . [ اِ ن ُ ءِ ش َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمد، از غیر نژاد عرب ، از موالی قریش . مغنی مشهور. آوازی بغایت دلکش داشت و هرگاه بدو تکلیف خوان...
ابن عائشه . [ اِ ن ُ ءِ ش َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد، از خاندان عباسی ، در زمان خلافت مأمون با ابراهیم بن مهدی بیعت کرده و از طرف مأمون ...
کف عایشه . [ ک َ ف ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ نباتی است زرد تیره رنگ ، گزندگی جانواران را نافع است و آن را کف مریم نیز...
یک آیشه . [ ی َ / ی ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی )زمین که هر سال کاشته شود. مزرعه که هر سال در آن کشت کنند. مقابل چندآیشی . یک آیشی . (یادداشت...
عایشه دول . [ ی ِ ش َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 41 هزارگزی جنوب خاور پاوه و 1500گزی جنوب باخ...
عائشه ٔ لب جوی . [ ءِ ش َ ی ِ ل َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرنده ای است که آن را به عربی صَعوة میگویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.