عارة
نویسه گردانی:
ʽAR
عارة. [ رَ ] (ع اِ) چیز عاریتی . (منتهی الارب ). رجوع به عاریت شود.
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عرة. [ ع َرْ رَ ] (ع مص ) رسانیدن کسی را مکروهی . (از منتهی الارب ). عَرّ. رجوع به عر شود.
عرة. [ع َرْ رَ ] (ع اِ) سختی حرب و کارزار. (منتهی الارب ).شدت و سختی در جنگ . (از اقرب الموارد). || خوی زشت . (منتهی الارب ). اخلاق قبیح و...
عرة. [ ع ُرْ رَ ] (ع مص ) سرگین انداختن . (از منتهی الارب ). ریدن مرغ . (تاج المصادر بیهقی ). پیخال افکندن مرغ . فضله انداختن مرغ .
عرة. [ ع ُرْ رَ ] (ع اِ) گر. جرب . (منتهی الارب ). جرب . (اقرب الموارد). || پشک و سرگین گوسفند. (منتهی الارب ). پشکل و سرگین . (از اقرب الموا...
عره . [ ] (اِخ ) شهرکی است به شام از فلسطین بر حد میان شام و مصر. (حدود العالم ).
اَرّه یکی از ابزار هائی است که در درودگری و بسیاری از پیشهها و رشتههای فنی و صنعتی کاربرد دارد.
اره دستی دارای یک دسته معمولاً چوبی و یک تیغه لبهت...
ارح . [ اَ حِن ْ ] (ع اِ) اَرحی . ج ِ رَحی .
ارح . [ اَ رَح ح ] (ع ص ) مرد فراخ کف پا که همه بزمین رسد. (منتهی الارب ). کسی که پای وی هموار بر زمین نشیند. (تاج المصادربیهقی ). پهن پای ....
اره . [ اِ رَ ] (ع اِ) آتش یا آتشدان یا برافروختگی آتش یا شدت آن . (منتهی الارب ). آتشکده . || گوشت خشک . (منتهی الارب ). گوشت خشک کرده شده...
اره . [ اَ رَ / رِ / اَرْ رَ / رِ ] (اِ) ابزاری درودگران را از آهن بشکل تیغه ای بلند و باریک که دسته ای چوبین دارد و یک لبه ٔ آن دندانه دار ...