عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. واقع در 42هزارگزی جنوب باختر نیر و 33هزارگزی جنوب خاوری راه فرعی نیربه ابرقو. ناحیه ای است کوهستانی هوای آن معتدل است و 514 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش : غلات ، ذرت ، حبوبات ، انجیر و بادام است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند و شغل زنان کرباس بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طاهربن الحسین بن مصعب الخزاعی . امیر خراسان و از مشهورترین والیان عصر عباسی است . وی مدتی ولایت شام یا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طفیل الدوسی از فضلاء صحابه و قدیم الاسلام است . به حبشه مهاجرت کرد و در فتوحات ابوبکر شرکت داشت . به س...
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طیب ، مکنی به ابوالفرج . رجوع به ابن الطیب ابوالفرج و و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عامربن کریزبن ربیعة الاموی ، مکنی به ابوعبدالرحمان . به سال 4 هَ . ق . به مکه متولد شد. در خلافت عثمان ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عامر یحصبی الشامی ، مکنی به ابوعمران . رجوع به ابن عامر، مکنی به ابوعمران و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عباس بن عبدالمطلب القرشی الهاشمی . رجوع به ابن عباس عبداﷲبن عباس و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع معروف به ابن عبدالحکم . رجوع به ابن عبدالحکم ابومحمد عبداﷲ و نیز به ال...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن ابی بکر بافضل الحضرمی السعدی المذحجی . فقیه و رئیس فقیهان بلاد خود بود. از تألیفات او است ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عقیل القرشی الهاشمی العقیلی ملقب به بهاءالدین . رجوع به ابن ابومحمد بهاءالدین و نیز به ال...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاْ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن فضل بن بهرام التمیمی الدارمی السمرقندی ، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابومحمدبن عبداﷲبن عبدال...