عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. واقع در 42هزارگزی جنوب باختر نیر و 33هزارگزی جنوب خاوری راه فرعی نیربه ابرقو. ناحیه ای است کوهستانی هوای آن معتدل است و 514 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش : غلات ، ذرت ، حبوبات ، انجیر و بادام است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند و شغل زنان کرباس بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین بن مرعی بن ناصرالدین البغدادی . فقیه و متأدب و از اعیان عراق بود. به سال 1104 هَ . ق . به کرخ بغد...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین تستری . ساکن اصفهان و صاحب مدرسه ٔ نقش جهان اصفهان است . وی یکی از علما و مجتهدان و مردی صالح و ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین یزدی . از علماء اصبهان است . از تألیفات او است : حاشیه ٔ بر شرح التلخیص در بلاغت . شرح تهذیب المنطق ....
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حشرج بن اشهب بن ورد. والی و از بزرگان و شعرای قیس است . در زمان عبدالملک بن مروان ولایت بیشتر شهرهای خر...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حکیم بن حزام الاسدی القرشی . صحابی و از شجعان بود. روز فتح مکه اسلام آوردو در جنگ جمل همراه عایشه پرچ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حمدان بن حمدون التغلبی العدوی ، مکنی به ابوالهیجاء. رجوع به ابوالهیجاء و عبداﷲبن حمدان و نیز به الاعلام ز...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حمزةبن سلیمان بن حمزة. یکی از ائمه ٔ یمن بود. در زمان ملک مسعود بر صنعاء و ذمار استیلا یافت و به سال 612...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حیدربن ابوالقاسم قزوینی . فقیه و از رجال حدیث است . به سال 582 هَ . ق . به همدان درگذشت . از تألیفات ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن خازم بن اسمأبن الصلت السلمی البصری ، مکنی به ابوصالح . از جانب بنی امیه امارت خراسان یافت و چون ابن ...
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن خالد، مکنی به ابوهفان المهزمی (یا محضرمی ). رجوع به ابوهفان المهزمی عبداﷲ شود.