عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن سید رای بن عبدالوهاب بن وزیر القیسی معروف به ابن وزیر از امراء مغرب بود. پس از پدر خود ولایت قصر الفتح و حدود غربی آن را یافت لکن ولایتش چندی نپایید و فرنگان به سال 614 هَ . ق . بر وی غالب شدند و او را اسیر کردند. وی با حیله ای خود را رها کرد و به مراکش رفت و بدانجا مناصبی یافت سپس به اشبیلیه شد. محمدبن یوسف بن هود در 627 هَ . ق . او را به مارده به قتل رساند. (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب ، مکنی به ابوالعباس سفاح . نخستین خلیفه ٔ عباسی است . ابومسلم خ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی عجمی الشنشوری . وی فرضی و از فقهاء شافعیه و خطیب جامعه الازهر مصر بود. از تألیفات او است : ق...
عبدا. [ ع َ دُل ْلاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کلبی . از امراء کلبیان اصحاب صقلیه است که خطبه بنام ملوک فاطمیه ٔ مصر میکردند. به سال 375 ه...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی هروی . از ذریه ٔ ابی ایوب انصاری معروف به شیخ الاسلام و حافظ حدیث و از ائمه بوده است . او ر...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عیسی المروزی ، مکنی به ابومحمد و معروف به عبدان . وی حافظ حدیث و مفتی مرو بود. مدتی در مصر اقامت...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن فرحون الیعمری المالکی . فقیه و از علماء حدیث بود. اصل او از مردم تونس و مولد و منشأاش مدینه است...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن قائم بن المقتدر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به المقتدی بامراﷲ. رجوع به ابوالقاسم عبداﷲ مقتدی و م...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوسعید و معروف به عبداﷲ استرآبادی . وی حافظ حدیث و مورخ بود. اصل او از اس...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن منازل ، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن منازل . صوفی و از اجله ٔ مشایخ نیشابور است . طریقه ای مخصو...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن ناجیة البربری الاصل البغدادی از حفاظ حدیث و مردی ثقه بود. او راست : مسند.وی به سال 301 هَ . ق . ...