 
        
            عثمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽṮMAN 
    
							
    
								
        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (1180 - 1242 هَ. ق .) ابن  سند النجدی  الوائلی . معروف  به  ابن  سند البصری  ملقب  به  بدرالدین . مورخ ، ادیب  و از نوابغ متأخران  است . اصلش  از عرب  عنیزه  بود. به  نجد متولد و به  بصره  ساکن  شد و به  بغداد درگذشت . از کتب  اوست : الغررفی  وجوه  القرآن ، مطالع السعود بطیب  اخبارالوالی  داود، منظم  الجوهر فی  مدائح  حمیر، نظم  المغنی  اللبیب ، نظم  الورقات  امام الحرمین  و شرح  آن  و سبائک  العسجد فی  اخبار الاحمد. وی  شاعری  مکثر بود. (از اعلام  زرکلی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اصمان . [ اَ ص َم ْ ما ] (اِخ ) نام  دو جایگاه  است ، یعنی  اصم الجلحاء و اصم السمرة که  دو موضعاند در بلاد بنی عامربن  صعصعة بعد از آن  مر بنی کلاب  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آسمان . [ س ْ / س ِ  ] (اِ)  ۞  چرخ . سماء. سما. فلک . اثیر. ام النجوم . سپهر. گنبد. گردون . گرزمان . خضراء. خضرا. میناء. عجوز. جرباء. رقیع. ضاحیه . ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آسمان . [ س ْ / س ِ ](اِ) نام  روز بیست وهفتم  یا بیست وپنجم  و بعضی  بیست وششم  گفته اند از هر ماه  فارسی . و در این  روز نیک  است  بسفر دور شدن  و ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آسمان . [ س ْ / س ِ ] (اِخ ) نام  کوهی  نزدیک  بندر نخیلو بجنوب  ایران .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دم آسمان . [ دُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  جلگه ٔ بخش  مرکزی  شهرستان  گلپایگان . سکنه ٔ آن  141 تن . آب  از قنات  و چاه . (از فرهنگ  جغرافیایی  ای...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خط آسمان . [ خ َطْ طِ س ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) حبیکه ؛ راه  ستاره ها که  مسیر آنها در آسمان  است . (یادداشت  بخط مؤلف ). رجوع  به  حبیکه  در ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم آسمان . [ چ َ ](اِخ ) دهی  از دهستان  ایدغمش  بخش  فلاورجان  شهرستان  اصفهان  که  در 26 هزارگزی  جنوب  باختری  فلاورجان  به  گردنه سرخ  واقع است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        گهر آسمان . [ گ ُ هََ رِ س ِ ] (ترکیب  اضافی ) مخفف  گوهر آسمان . رجوع  به  ذیل  همین  کلمه  شود.