 
        
            عثمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽṮMAN 
    
							
    
								
        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  الحسن  الکرمانی  مکنی  به  ابومحمدو معروف  به  شیخ  صفی  الدین . عالمی  متورع  و متبحر بود. به  حجاز و عراق  مسافرت  کرد و با شیخ  شهاب الدین  سهروردی  مصاحبتی  داشت . در حدیث  و تصوف  و کلام  و ادبیات  وجز آن  کتابها نوشته  است . او راست : الکنز الخفس  من  اختیارات  الصفی . او 104 سال  بزیست  و 50 سال  در جامع سنقری  شیراز خطبه  خواند. وی  مردی  صاحب  کشف  و فراست  بوده  و حکایتها از او نقل  کنند. (از شدالازار ص  400).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اصمان . [ اَ ص َم ْ ما ] (اِخ ) نام  دو جایگاه  است ، یعنی  اصم الجلحاء و اصم السمرة که  دو موضعاند در بلاد بنی عامربن  صعصعة بعد از آن  مر بنی کلاب  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آسمان . [ س ْ / س ِ  ] (اِ)  ۞  چرخ . سماء. سما. فلک . اثیر. ام النجوم . سپهر. گنبد. گردون . گرزمان . خضراء. خضرا. میناء. عجوز. جرباء. رقیع. ضاحیه . ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آسمان . [ س ْ / س ِ ](اِ) نام  روز بیست وهفتم  یا بیست وپنجم  و بعضی  بیست وششم  گفته اند از هر ماه  فارسی . و در این  روز نیک  است  بسفر دور شدن  و ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آسمان . [ س ْ / س ِ ] (اِخ ) نام  کوهی  نزدیک  بندر نخیلو بجنوب  ایران .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دم آسمان . [ دُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  جلگه ٔ بخش  مرکزی  شهرستان  گلپایگان . سکنه ٔ آن  141 تن . آب  از قنات  و چاه . (از فرهنگ  جغرافیایی  ای...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خط آسمان . [ خ َطْ طِ س ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) حبیکه ؛ راه  ستاره ها که  مسیر آنها در آسمان  است . (یادداشت  بخط مؤلف ). رجوع  به  حبیکه  در ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم آسمان . [ چ َ ](اِخ ) دهی  از دهستان  ایدغمش  بخش  فلاورجان  شهرستان  اصفهان  که  در 26 هزارگزی  جنوب  باختری  فلاورجان  به  گردنه سرخ  واقع است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        گهر آسمان . [ گ ُ هََ رِ س ِ ] (ترکیب  اضافی ) مخفف  گوهر آسمان . رجوع  به  ذیل  همین  کلمه  شود.