عراض
نویسه گردانی:
ʽRʼḌ
عراض . [ ع ِ ] (ع اِ) داغی یا خطی است پهناور. (از اقرب الموارد). || سرین ستور. (منتهی الارب ). || آهنی است که سم شتر را به وی داغ کنند تا اثر وی شناخته شود. || کرانه . (منتهی الارب ). || نیزه . || ابر با رعد و برق . (مهذب الاسماء). || شکاف . (اقرب الموارد). || عراض الحدیث ، معظم و معتبر آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بعیر ذوعراض ؛ شترکه با دهن با درخت یا خار معارضه کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || فرزند که پدر خود نشناسد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، عُرض .
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جوانمرد آزی نامی ترکی
آز یا آس نام قومی است که در بخشهای وسیعی از آسیا می زیسته اند نام قاره آسیا نیر از همین قوم می باشد
ار یا آر در زبان ترکی به م...
این نام در سنسکریت فعل است و آراده ārādh خوانده می شود به معنی خرسند ـ خشنود کردن. dh در سنسکریت، در دیگر زبان های آریایی ذ، ز خوانده می شود؛ زیرا سنس...
کلاته آراز. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد.محلی سردسیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).