آراز
نویسه گردانی:
ʼARʼZ
جوانمرد آزی نامی ترکی
آز یا آس نام قومی است که در بخشهای وسیعی از آسیا می زیسته اند نام قاره آسیا نیر از همین قوم می باشد
ار یا آر در زبان ترکی به معنی مرد و جوانمرد می باشد
با ترکیب این دو کبمه آراز حاصل می شود که معنی جوانمردی از طابفه آز را می دهد
همچنین نام رود مرزی بین کشور ایران و آذربایجان می باشد
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
آراز نام رودی است که ایران و آذربایجان را از هم جدا کرده است و نام فارسی آن ارس میباشد.
این نام در سنسکریت فعل است و آراده ārādh خوانده می شود به معنی خرسند ـ خشنود کردن. dh در سنسکریت، در دیگر زبان های آریایی ذ، ز خوانده می شود؛ زیرا سنس...
کلاته آراز. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد.محلی سردسیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
اراز. [ اَ ] (اِخ ) (رود...) رود آمل . (ایران باستان ص 2216).
عراز. [ ع ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ عارز. (از اقرب الموارد). غیبت کنندگان . (منتهی الارب ). غیبت کنندگان از مردم . (ناظم الاطباء).
عراز. [ ع ِ ] (ع مص ) معارزة. با همدیگر ستیهیدن . || دور دور یک جانب بودن . || خلاف کردن و با هم خشم گرفتن . || گرفته و ترنجیده گردیدن ...
عراز. [ع ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عراض . [ ع ِ ] (ع اِ) داغی یا خطی است پهناور. (از اقرب الموارد). || سرین ستور. (منتهی الارب ). || آهنی است که سم شتر را به وی داغ کن...
عراض . [ ع ُ] (ع ص ) پهناور. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).