عراض
نویسه گردانی:
ʽRʼḌ
عراض . [ ع ُ] (ع ص ) پهناور. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عراض . [ ع ِ ] (ع اِ) داغی یا خطی است پهناور. (از اقرب الموارد). || سرین ستور. (منتهی الارب ). || آهنی است که سم شتر را به وی داغ کن...
عراض . [ ع ُ ] (ع اِ) ارمغان و آنچه به اهل فرستند. (منتهی الارب ). تحفه و هدایا. (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). || آنچه خواربار کن ...
عراز. [ ع ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ عارز. (از اقرب الموارد). غیبت کنندگان . (منتهی الارب ). غیبت کنندگان از مردم . (ناظم الاطباء).
عراز. [ ع ِ ] (ع مص ) معارزة. با همدیگر ستیهیدن . || دور دور یک جانب بودن . || خلاف کردن و با هم خشم گرفتن . || گرفته و ترنجیده گردیدن ...
عراز. [ع ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اراض . [ اِ ] (ع ص ، اِ) پهنایان و فراخان . (منتهی الارب ). || (اِ) بساط سطبر از پشم گوسپند باشد یا از پشم شتر. (منتهی الارب ). بساطی سطبرکه ...
اراظ. [ اَ ] (اِخ ) نصر گوید: موضعی است ظاهراً در حجاز و یاقوت گوید من در آن شک دارم و تصور میکنم غلط باشد. (معجم البلدان ).
اراز. [ اَ ] (اِخ ) (رود...) رود آمل . (ایران باستان ص 2216).
آراز نام رودی است که ایران و آذربایجان را از هم جدا کرده است و نام فارسی آن ارس میباشد.