اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عضة

نویسه گردانی: ʽḌ
عضة. [ ع ِ ض َ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). کذب . (ازاقرب الموارد). || بهتان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || افسون . (منتهی الارب ). سحر. (اقرب الموارد). || سخن چینی . (منتهی الارب ). ج عِضون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و از آن جمله است گفته ٔ خداوند : الذین جعلوا القرآن عضین . (قرآن 91/15)؛ کسانی که قرآن را بهتان و دروغ و افسون گردانیدند. حرف محذوف آن را می توان واو دانست از عضوته یعنی آن را متفرق کردم و جدا کردم ، و سببش این است که مشرکان گفتار خود را که در مورد قرآن پراکنده کردند و آن را دروغ و سحر و کهانت و شعر فرض کردند، و نیز می توان محذوف آن را هاء قرار داد و اصل آن را عضهة فرض نمود. (از منتهی الارب ). و رجوع به عضین شود. || گروه و پاره . (منتهی الارب ). پاره از چیزی . (ترجمان القرآن جرجانی ). || درخت خاردار بزرگ و دراز. (از منتهی الارب ). یکدانه عضاه . (از اقرب الموارد). عضاهة. رجوع به عضاه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عزة. [ ع َزْ زَ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عز. (از اقرب الموارد). رجوع به عز شود. || آهوبره ٔ ماده . (منتهی الارب ). بچه ٔ مادینه ٔ آهو. (...
عزة. [ ع َزْ زَ ] (اِخ ) دختر ابوسفیان و خواهر معاویه است . (از منتهی الارب ).
عزة. [ ع َزْ زَ ] (اِخ ) دختر حُمَیْل بن حفص بن ایاس حاجبیه ٔ غفاریه ٔ ضمریة. وی زنی ادیب و خوش بیان و از اهالی مدینه بود و در عهد عبدالملک ب...
عزة. [ ع َزْزَ ] (اِخ ) دختر عیاض بن ابی قرصانة. زنی راوی حدیث بود و زیادبن یسار و اهالی فلسطین از او روایت کرده اند. (از اعلام النساء از الا...
عزه . [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] (ع ص ) مرد که طرب و جماع رادوست ندارد و بازگردنده از آن . یا ناکس . یا آن که نپوشد کینه ٔ صاحب خود را. (منتهی ...
عزه . [ ] (اِخ ) پسر ابوناداب که تابوت عهد در حوالی خانه ٔ او که در قرب یعاریم بود توقف نمود و چون وی دستش را به صندوق عهد دراز کرد بدان...
عاضه . [ ض ِه ْ ] (ع ص ) شتر عضاه خوار. ج ، عَواضه ؛ بعیر عاضه و ناقة عاضه و عاضهة و حیة عاضه و عاضهة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب المو...
ازه . [ اَزْ زَ ] (اِخ ) یکی از شهرهای فارس . (معجم البلدان ).
ازه . [ اُ زِ ] (اِخ ) ۞ یکی از دوازده پیغامبر غیراولی العزم اسرائیل .
ازه . [ اُ زِ ] (اِخ ) هُشِه آ. پادشاه اسرائیل از 730 تا 722 ق . م . که شلمانصر پنجم او را معزول کرد.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.