عطیة
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽṬY
    
							
    
								
        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) ابن  صالح بن  مرداس ، مکنی  به  ابوذؤابة و ملقب  به  اسدالدولة، از بنی کلاب بن  عامربن  صعصعة. وی  از امیران  مرداس  بشمار می رفت  و حلب  نیز در تصرف او بود که  به  سال  454 هَ .ق . بر آنجا دست  یافت . و پس  از حوادثی  شرف الدوله  مسلم بن  قریش  به  سال  463 هَ . ق . بر آنجا دست  یافت  و عطیه  به  کشور روم  رفت  و در قسطنطنیه  به  سال  465 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام  زرکلی  از ابن الاثیر و زبدة الحلب ). رجوع  به  ابوذؤابة شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ] (ع  اِ) عطیه . دهش . بخشیده  شده . (منتهی الارب ). آنچه داده  شود. (از اقرب  الموارد). دادنی . (دهار). داد. داده . عطیت . جائزة. ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة.[ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) مکنی  به  ابوعبدالکریم . از روات  حدیث  است . و رجوع  به  ابوعبدالکریم  (عطیة ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َطی  ی َ ] (اِخ ) مکنی  به  ابومعزل  و مشهور به  عطیة الطفاوی . محدث  بود. و رجوع  به  ابومعزل  (عطیة...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) مکنی  به  ابووهب  و مشهور به  عطیه ٔواسطی . تابعی  است . رجوع  به  ابووهب  (عطیة...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) ابن  ابی جمیلة، مکنی  به  ابوهزان . تابعی  است . رجوع  به  ابوهزان  (عطیة...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ )ابن  اسود کلبی . از موالی  بنی کلب . وی  شاعر و از اهالی  شام  بود و در عصر بنی امیه  میزیست . و چون  در ابیاتی مروان بن  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ](اِخ ) ابن  اسود یمامی  حنفی ، از بنی حنیفة. وی  از عالمان  و امیران  خوارج  بود. او در روزگار نافعبن  ازرق  می زیست  و چون  نافع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) ابن  اسید، مکنی  به  ابوالمرقال . راجز عرب . رجوع  به  ابوالمرقال  (عطیة...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) ابن  بسر. صحابی  است . (از منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) ابن  رافع، مکنی  به  ابوهزان ، تابعی  است . رجوع  به  ابوهزان  (عطیة...) شود.