اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقبة

نویسه گردانی: ʽQB
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) نوبت : تمّت عقبتک . || بدل : أخذت من اسیری عقبة. || شب وروز، بدان جهت که همدیگر را تعاقب می کنند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عُقَب . (از اقرب الموارد). || آنچه از خوردنی در بن دیگ عاریتی به خداوند دیگ فرستند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باقی مانده ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ): فلان عقبة بنی فلان ؛ او آخرین بازمانده ٔ آنان است . (از اقرب الموارد). || نشان و اثر: علیه عقبةالجَمال . || عقبة الطائر؛ مسافت ما بین ارتفاع و انحطاط پرنده ، و گویند آن دو فرسخ است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عقبةالشیطان ؛ نوعی از نشست که به نشست سگ ماند. (منتهی الارب ). عَقِب الشیطان . رجوع به عَقِب شود. || آنچه از شیرینی ، پس از طعام خورند. دسر. || عقبة الضبع؛ سختی و شدت ؛ لقیت منه عقبة الضبع و اِست الکلب ؛ از او سختی و شدت دیدم . (از اقرب الموارد).
- ابوعقبة ؛ کنیه ٔ خنزیر و خوک . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حارث بن عامر. صحابی است . رجوع به ابوسروعة شود.
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حجاج سلولی . امیر و از اشراف بنی سلول بود. به سال 116 یا 117 هَ . ق . از جانب عبیداﷲبن حجاب امیر مصر در عهد هشام ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حرام ، جدی است جاهلی از جذام از قحطانیة. فرزندان او در روزگار ابن خلدون (732 - 808 هَ . ق .) در بلاد کرک میزیستن...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن خالد سکونی ، مشهور به مجدر. تابعی است . رجوع به ابومسعود (عقبةبن ...) شود.
عقبة. [ ع ُب َ ] (اِخ ) ابن سَکون بن أشرس . جدی است جاهلی از کندة از قحطانیة. و از جمله فرزندان او عیاض و ثعلبة بوده اند. (از الاعلام زرکلی ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن ضمره ٔحمصی . محدث . رجوع به ابوالولید (عقبةابن ...) شود.
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عامربن عبس بن مالک جهنی مکنی به ابوخماد، امیر و از صحابه ٔ پیغمبر اسلام (ص ) بوده است . وی «ردیف » پیامبر (ص ) ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالغافر ازدی عوذی ، مکنی به ابونهار. وی به سال 83 هَ . ق . در جماجم درگذشت . رجوع به تاج العروس ذیل ماده ٔ ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن علقمه ٔ بیرونی . محدث . رجوع به ابوعبدالرحمان (عقبةبن ...) شود.
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن علقه ٔ بیرونی . محدث . رجوع به ابویوسف (عقبةبن ...) شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.