 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی .[ ع ِل ْ لی ی  ] (ع  اِ) مکان  بلند. (یادداشت  مرحوم  دهخدا).  ||  آسمان  هفتم . (یادداشت  مرحوم  دهخدا).  ||  دیوان  خیر که  در آن  أعمال  صلحا نوشته  میشود. (یادداشت  مرحوم  دهخدا). منزلی  در آسمان  هفتم  که  در آن  ارواح  مؤمنان  میباشد. (ناظم  الاطباء). ج ، عِلّیّین ، عِلّیّون .  ||  اشراف  و أجلّه ٔمردم . (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد). عُلّیة. عِلّیة. عُلّی . (اقرب  الموارد).  ||  (ص  نسبی )منسوب  به  علة که  بطنی  است  از قضاعة. (از سمعانی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  کلاس . علی بن  محمدبن  علاءالدین  دواداری ، مشهور به  ابن  کلاس . رجوع  به  علی دواداری  (ابن  محمدبن  علاءالدین ...) و ابن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  کل  محمدبن  علی محمد قاربوزآبادی  قزوینی . رجوع  به  علی  قزوینی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  کمال الدین  حسین  کاشانی ، ملقّب  به  غیاث الدین .رجوع  به  غیاث الدین  (علی بن  کمال الدین  کاشانی ) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  کمال الدین  محمود استرآبادی  مکی . رجوع  به  علی  استرآبادی  (ابن  کمال الدین ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  کوچک . علی بن  حسین بن  علی  عبسی ، مشهور به  ابن  کوچک وراق . رجوع  به  علی  عبسی  (ابن  حسین بن  علی ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  کوفی . علی بن  محمدبن  عبیدبن  زبیر اسدی ، مشهور به  ابن  کوفی  و مکنّی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  اسدی  (ابن  محمدبن  ع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  لالی  بالی  رومی  حنفی ، مشهور به  منق  و ملقّب  به  علاءالدین . رجوع  به  علی  منق  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  لبال . علی بن  احمدبن  علی  شریشی ، مشهور به  ابن  لبال  و مکنّی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  شریشی  (ابن  احمدبن  علی ......
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  لب بن  شلبون  معافری ، مکنّی  به  ابوالحسن . از وزرای  اندلس . رجوع  به  علی  معافری  (ابن  لب ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  لجام . علی بن  خلف بن  عبدالملک بن  بطال  بکری  قرطبی  مالکی ، مشهور به  ابن  لجام  و مکنّی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  ق...