 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی .[ ع ِل ْ لی ی  ] (ع  اِ) مکان  بلند. (یادداشت  مرحوم  دهخدا).  ||  آسمان  هفتم . (یادداشت  مرحوم  دهخدا).  ||  دیوان  خیر که  در آن  أعمال  صلحا نوشته  میشود. (یادداشت  مرحوم  دهخدا). منزلی  در آسمان  هفتم  که  در آن  ارواح  مؤمنان  میباشد. (ناظم  الاطباء). ج ، عِلّیّین ، عِلّیّون .  ||  اشراف  و أجلّه ٔمردم . (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد). عُلّیة. عِلّیة. عُلّی . (اقرب  الموارد).  ||  (ص  نسبی )منسوب  به  علة که  بطنی  است  از قضاعة. (از سمعانی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  لحام . علی بن  محمدبن  عباس بن  شیبان  دمشقی  حنبلی ، مشهور به  ابن اللحام  و مکنّی  به  ابوالحسن  و ملقّب  به  علاءالدین . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  لطف علی  مغانی  تبریزی . رجوع  به  علی  تبریزی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  لیث  صفار. وی  فرزند کوچکتر لیث  و برادر کهتر یعقوب  لیث  بود. وی  در چند مورد با برادر خود در جنگ ها شرکت  داشت  از جمله  د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ماجده ٔ سهمی ، مکنّی  به  ابوماجدة. رجوع  به  علی  سهمی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ماشاذة. وی  از علمای  متقدم  قرن  پنجم  (عهدی  که  مافروخی  در آن  میزیست ) بود و نام  او درمحاسن  اصفهان  آمده  است . (از م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ماشطه . علی بن  حسن ، مشهور به  ابن  ماشطة. رجوع  به  ابن  ماشطة و علی بن  حسن  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ماکولا. علی بن  هبةاﷲبن  علی بن  هبةاﷲبن  جعفر عجلی  جرباذقانی  بغدادی ، مشهور به  ابن  ماکولاو ملقّب  به  سعدالملک  و مکنّی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  مانع حوشبی . سلطان  حواشب  در یمن . رجوع  به  علی  حوشبی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  مأمون . مکنّی  به  ابوالحسن  و ملقّب  به  معتضد بود و او را «سعید» نیز می گفتند. وی  قائم مقام  برادر خود ابومحمد رشیدبن  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  مأمون بن محمد. وی  از ملوک  سلسله ٔ دوم  خوارزمشاهان  بود و پس  از اینکه  پدرش  مأمون بن  محمد بر دست  غلامان  خویش  در ضی...