عمار
نویسه گردانی:
ʽMAR
عمار. [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن اسماعیل ، مکنی به ابوالنجم . وی از یاران ابومسلم خراسانی بود و در سال 133 هَ .ق . که در سیستان آشوبی برپا گشته و شایعه ٔ کشته شدن عمربن عباس حاکم سیستان از جانب ابومسلم ، منتشر شد... ابومسلم این ابوالنجم عمار را به سیستان فرستاد تا اگر عمربن عباس به قتل رسیده باشد وی حاکم آنجا شود؛ ولی ابوالنجم چون به سیستان آمد، بوعاصم نامی از «بست » با سپاهی بزرگ بیامد و بنی تمیم نیز او را یاری کردند و به جنگ ابوالنجم شتافتند و او ناچار فرار اختیار کرد. (از تاریخ سیستان چ بهار ص 137).
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عمار زعفرانی . [ ع َم ْ ما رِ زَ ف َ ] (اِخ ) ابن عمارة زعفرانی بصری ، مکنی به ابوهاشم و مشهور به صاحب الزعفرانی . محدث بود. رجوع به ابوهاشم ...
عمار طبرستانی . [ ع َم ْ ما رِ طَ ب َ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالحسین . وی ممدوح متنبی شاعر است و متنبی قصیده ای در مدح عمار دارد که رشیدالدین ...
ابن عمار ثقفی . [ اِ ن ُ ع َم ْ مارِ ] مکنی به ابوالعباس ، احمدبن عبیداﷲبن محمدبن عمار ثقفی کاتب . او با ابوعبداﷲ محمدبن جراح مصاحبت داشته ...
عمار استرآبادی . [ ع َم ْ ما رِ اِ ت َ ] (اِخ ) ابن رجاء تغلبی استرآبادی ، مکنی به ابویاسر. رجوع به عمار تغلبی شود.
همچنین در روایات دینی اسلامی و ...مورت یا مورد گیاهی است مقدس در آیین زرتشت. در کتاب بندهش در بخش آفرینش گیاهان این گیاه نماد اهورا مزدا است.[نیازمند ...
امار. [ اَ ] (اِ) حساب . شمار. آمار. (از شرفنامه ) (آنندراج ). امار و همار و آمار و شمار و شماره از یک ریشه اند. (حاشیه ٔ مزدیسنا چ 1 ص 181).
امار. [ اَ ] (ع اِ) علامت . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط). نشان .
امار. [ اِ ] (ع اِ) فرمان . (آنندراج ). امر. حکم . (ازاقرب الموارد). ایمار. (اقرب الموارد) (آنندراج ).
امار. [ اَم ْ ما ] (ع ص ) بسیارفرمان . کثیرالامر. مبالغه ٔ آمر.
امار. [ اُ ] (اِخ ) ۞ یکی از سرداران پارسیها در جنگ با اسکندر.وی سردار سپاهیان اجیر (یونانی ) بود و در جنگ مذکورکشته شد. رجوع به ایران باس...