اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عملی

نویسه گردانی: ʽMLY
عملی . [ ع َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به عمل . رجوع به عمل شود. آنچه که به مرحله ٔ عمل درمی آید.(فرهنگ فارسی معین ). || آنچه که بعمل وابسته باشد، مقابل نظری و علمی . (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). هر کرداری که از روی قصد از حیوان ناشی شود، و این لفظ اخص از لفظ فعل است ، زیرا عمل رادر مورد جمادات نیز استعمال کنند، و در عرف علما درمقابل نظری اطلاق گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- حکمت عملی ؛ دانستن انتظام احوال معاش و معاد بوجه کامل ، و آن بر سه قسم است : تهذیب اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن . (ناظم الاطباء).
|| معتاد به افیون . تریاکی . تریاک کش . || مصنوعی . (فرهنگ فارسی معین ). هر چیز ساخته شده و صنعتی . ضد طبیعی . (ناظم الاطباء). ساختگی . مصنوع . مزور :
بنزد خوشه ٔ انگور عقد مروارید
مثال جوهر اصلی ودانه ٔ عملی است .

بسحاق اطعمه .


|| قابل عمل کردن . اجراشدنی . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عملی . [ ع َ لا ] (اِخ ) نام جایگاهی است . و ابن درید در جمهرة آن را به فتح عین و میم ضبط کرده است . (از معجم البلدان ). در منتهی الارب نیز ...
بی عملی . [ ع َ م َ ] (حامص مرکب ) عمل نکردن . به گفتار عمل نکردن . کردار نداشتن : نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم ...
خوش عملی . [ خوَش ْ / خُش ْ ع َ م َ ] (حامص مرکب ) خوب رفتاری . خوب کرداری . خوش کرداری . خوش رفتاری .
عملی شدن . [ ع َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به انجام رسیدن . انجام شدن . قابل این شود که به عمل درآید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عملی کردن . [ ع َ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل درآوردن . قابل انجام یافتن کردن .
کافور عملی . [ رِ ع َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از کافور است و آن چوبی است که میجوشانند و از آن برمی آورند. رجوع به کافور شود.
التزام و عمل دو واژه ی عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ پرداژ کرداری pardâž-kerdâri (پرداژ از پهلوی پرداچ: التزام)، ویستاو فتاری vistâv-raftâri (...
عملی ساختن . [ ع َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) به انجام رساندن . به عمل درآوردن . امری را قابل عمل کردن .
املی . [ اِ ] ۞ (از ع ، اِ) (ممال املاء) املاء : مذکران طیورند بر منابر باغ ز نیم شب مترصد نشسته املی را. انوری (از فرهنگ فارسی معین ).رجوع ...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.