اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عوری

نویسه گردانی: ʽWRY
عوری . (حامص ) برهنگی . (آنندراج ). برهنه بودن . لخت بودن :
معروف به بی سیمی مشهور به بی نانی
همچون الف کوفی از عوری و عریانی .

سنائی .


چو درویشی به درویشان نظر به کن که قرص خور ۞
به عوری کرد عوران را فنک پوش زمستانی .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زبان آوری . [ زَ وَ ] (حامص مرکب ) فصاحت و بلاغت . (ناظم الاطباء). سخن گویی . زبان دانی . چیره دستی در سخن . زبان گویا داشتن . درسخن توانا بودن ...
پیام آوری . [ پ َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل پیام آور. رسالت . پیغام گزاری : سکندر بحکم پیام آوری بر خویش خواندش بنام آوری .نظامی .
خنده آوری . [ خ َ دَ وَ ] (حامص مرکب ) عمل خنده آوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
زیان آوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) خسارت و آسیب و ضرر و مضرت . (ناظم الاطباء). زیان آوردن . رجوع به همین کلمه و زیان و دیگر ترکیبهای آن شود.
ناردین اوری . [ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنبل جبلی است . (ابن بیطار ج 2 ص 175). رجوع به ناردین شود.
زبان آوری کردن . [ زَ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سلق . (دهار) (ترجمان القرآن ). زبان بازی کردن . شوخی و گستاخی کردن در سخن . بی باکانه سخن گفتن ...
کتابهای مرجع
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.