غایم
نویسه گردانی:
ḠAYM
غایم . [ ی ِ ] (ص ، ق ) (در تداول عامه )قایم . محکم . سخت : غایم او را زد. غایم صدا کن . || نهان . غایب (در لهجه ٔ بعضی نقاط خراسان ).
- غایم باشک ؛ نوعی بازی کودکان . (این بازی را در تداول عامه ، غایم موشک هم می گویند).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قائم . [ءِ ] (اِخ ) ابن القادر ملقب به القائم بامر اﷲ (422- 467 هَ . ق .) بیست و ششمین خلیفه ٔ عباسی است . در ذی قعده ٔ سال 391 متولد شد. مردی...
قائم . [ ءِ ] (اِخ ) ابن متوکل ملقب به القائم بامراﷲ و مکنی به ابوالعقا. از خلفای عباسی مصر است که پس از برادرش سلیمان بن متوکل خلیفه ...
قائم . [ ءِ ] (اِخ ) (الَ ...) بامراﷲ، محمد نزاربن عبداﷲ المهدی ، مکنی به ابی القاسم خلیفه ٔ دوم از خلفای فاطمی مغرب بود. در زمان پدرش مهدی ...
خط قائم . [ خ َطْ طِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی است که پس از تقاطع با صفحه یا خطی زاویه ٔ قائمه میسازد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قایم مقام . [ی ِ م َ ] (اِ مرکب ) جانشین . رجوع به قائم مقام شود.
قایم بازی . [ ی ِ ] (حامص مرکب ) رجوع به قایم شدنک شود.
قایم شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، پنهان شدن . || در شطرنج پات شدن است یعنی هیچ یک از دو حریف غالب نتواند شدن .
قایم شدنک . [ ی ِ ش ُ دَ ن َ ] (اِ مرکب ) قایم باشک . قایم بازی . قسمی بازی اطفال . در این بازی عده ای از حریفان پنهان شوند و چندتن دیگر به ی...
قایم کاری . [ ی ِ ] (حامص مرکب ) محکم کاری : کار از قایم کاری عیب نمیکند.