غصص
نویسه گردانی:
ḠṢṢ
غصص . [ غ َ ص َص ْ ] (ع مص ) درماندن در گلوی کسی طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طعام در گلو ماندن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). طعام در گلو گرفتن . (مصادر زوزنی ). در گلو ماندن چیزی از طعام و بازداشتن از تنفس . || غصص به غیظ؛ گلوگیر شدن از خشم ، و این معنی بنابر تشبیه است . (از اقرب الموارد). || تنگ شدن جایگاه مردم . (مصادر زوزنی ): غصص منزل به گروهی ؛ پرشدن آن با ایشان و تنگ شدن بر ایشان . || غصص چیزی ؛ بریدن آن . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غصص . [ غ ُ ص َص ْ ] (ع اِ) ج ِ غُصَّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). رجوع به غصه شود: الدهر فرص و الا فغصص . (سندبادنامه ص 88...
قصص . [ ق َ ص َ ] (ع مص ) قَص ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قَص ّ شود.
قصص . [ ق َ ص َ ](ع اِ) سینه یا سر آن یا میانه ٔ آن یا استخوان آن . || قصه . || پشم بریده ٔ گوسفند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به...
قصص . [ ق ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قِصّة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصة شود.
قصص . [ ق ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قُصّة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُصّة شود.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: داستان ها (دری) شوگان ŝugān (خراسانی). ***فانکو آدینات 09163657861
غثث . [ غ َ ث ِث ْ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). غثوثر. غثاغث . (اقرب الموارد).
غثث . [ غ ُ ث َث ْ ] (اِخ ) ذوغثث ؛ آبی است از برای غنی بن اعصر. (تاج العروس ). ماء لغنی . (عن الاصمعی ) (معجم البلدان ). آبی است از برای طا...
قسس . [ ق ُ س ُ ] (ع ص ، اِ) دانشمندان . || نیکورانندگان شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قصص الانبیاء به داستانهایی اطلاق می‌گردد که از قرآن یا تفاسیر معتبر قرآن نشات گرفته شده باشند. از بهترین نمونه‌های قصص الانبیاء می‌توان به کتب مؤلفین ...