اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قصص

نویسه گردانی: QṢṢ
قصص . [ ق َ ص َ ](ع اِ) سینه یا سر آن یا میانه ٔ آن یا استخوان آن . || قصه . || پشم بریده ٔ گوسفند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَص ّ شود. || قصص الهُزال ؛ دنوالموت . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قصص . [ ق َ ص َ ] (ع مص ) قَص ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قَص ّ شود.
قصص . [ ق ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قِصّة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصة شود.
قصص . [ ق ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قُصّة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُصّة شود.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: داستان ها (دری) شوگان ŝugān (خراسانی). ***فانکو آدینات 09163657861
قصص الانبیاء به داستانهایی اطلاق می‌گردد که از قرآن یا تفاسیر معتبر قرآن نشات گرفته شده باشند. از بهترین نمونه‌های قصص الانبیاء می‌توان به کتب مؤلفین ...
غصص . [ غ َ ص َص ْ ] (ع مص ) درماندن در گلوی کسی طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طعام در گلو ماندن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار)...
غصص . [ غ ُ ص َص ْ ] (ع اِ) ج ِ غُصَّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). رجوع به غصه شود: الدهر فرص و الا فغصص . (سندبادنامه ص 88...
قسس . [ ق ُ س ُ ] (ع ص ، اِ) دانشمندان . || نیکورانندگان شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
غثث . [ غ َ ث ِث ْ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). غثوثر. غثاغث . (اقرب الموارد).
غثث . [ غ ُ ث َث ْ ] (اِخ ) ذوغثث ؛ آبی است از برای غنی بن اعصر. (تاج العروس ). ماء لغنی . (عن الاصمعی ) (معجم البلدان ). آبی است از برای طا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.