اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غیص

نویسه گردانی: ḠYṢ
غیص . [ غ َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب (ج 2 ص 231) گوید: در آفریقا به گِل ، غیس گویند و من گمان میکنم املاء صحیح آن غیص به صاد باشد از فعل غاص یغیص بمعنی فرورفتن ، و معنای حقیقی آن : گلی است که در آن فرومیروند. || در اصطلاح غواصان خلیج فارس ، غواص را گویند. (از فرهنگ نظام ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن مالک بن سعد ارحبی همدانی . امیر یمانی از صحابیان است . وی در مکه بر رسول خدا (ص ) وارد شد و اسلام آورد و بنزد طایفه ...
قیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن ملوح بن مزاحم . رجوع به قیس بنی عامر شود.
قیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن منبه بن بکربن هوازن . بعضی معتقدند که وی همان ثقیف است که جد قبیله است و از این طایفه گروه بسیاری در اندلس سک...
قیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن منقذبن عمرو، مکنی به ابن الحدادیة. از بنی سلول بن کعب ، از خزاعه شاعر جاهلیت است که شجاع و خونریز و چپاولگر بود. قو...
قیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن نشبه سلمی . عالم بنی سلیم که در جاهلیت خواندن و نوشتن میدانست و بر بسیاری از اخبار فارس و روم و اشعار عرب آشنا ب...
قیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن هبیره (مکشوح )بن هلال بجلی . از صحابیان و از قهرمانان دلاور عرب است . در ایام خلافت عمر و عثمان در قادسیه و غیر آن...
قیس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن هیثم سلمی . از بزرگان بصره در صدر اسلام بود و با مصعب بن زبیر بر بنی امیه خروج کرد. مردی دلاور و زباندار بود، پس از...
ام قیس . [ اُم ْ م ِ ق ِ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 269 شود.
غیث آباد. [ غ َ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 55 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از...
غیث آباد. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 79هزارگزی شمال باختری مشهد و 2هزارگزی جنوب راه عمومی مشه...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.