اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غیص

نویسه گردانی: ḠYṢ
غیص . [ غ َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب (ج 2 ص 231) گوید: در آفریقا به گِل ، غیس گویند و من گمان میکنم املاء صحیح آن غیص به صاد باشد از فعل غاص یغیص بمعنی فرورفتن ، و معنای حقیقی آن : گلی است که در آن فرومیروند. || در اصطلاح غواصان خلیج فارس ، غواص را گویند. (از فرهنگ نظام ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قیس و لبنی . [ ق َ س ُ ل ُ نا ] (اِخ ) عاشق و معشوق عربی . (امثال و حکم دهخدا). رجوع به قیس بنی عامر و لیلی و مجنون شود.
اَحْنَف‌ِ بْن‌ِ قِیْس‌، ابو بحر صخر بن‌ قیس‌ بن‌ معاویة بن‌ حصین‌ (د 67ق‌/686م‌)، از رجال‌ معروف‌ صدر اسلام‌ که‌ در فتح‌ ایران‌ و وقایع‌ مهم‌ عصر خلاف...
تقیة بنت غیث . [ ت َ قی ی َ ت ُ ب ِ ت ُ غ َ ] (اِخ ) ام علی تقیة بنت غیث بن علی السلمی الارمنازی ... رجوع به تقیة الارمنازیه و اعلام زرکلی...
ربیعةبن قیس . [رَ ع َ ت ِ ن ِ ق َ ] (اِخ ) عدوانی . ضراربن صرد به استناد از عبیداﷲبن ابی رافع گفته است او در جنگ صفین در سپاه حضرت علی بود و...
قیس بنی عامر. [ ق َ ب َ م ِ ] (اِخ ) مجنون بن ملوح بن مزاحم عامری . شاعری است عاشق پیشه از مردم نجد. وی اگرچه دیوانه نبود، ولی به مجنون م...
ابن قیس الرقیات . [ اِ ن ُ ق َ سِرْ رُ ق َی ْ یا ] (اِخ ) عبیداﷲبن قیس قرشی . شاعری معاصر خلفای بنی امیه . او به اول ازجمله ٔعبداﷲبن زبیر بود ...
ابراهیم بن عبداﷲبن قیس . [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن ِ ق َ ] (اِخ ) پدرش عبداﷲ بکنیت ابوموسی اشعری مشهور است . ابراهیم در عهد پیغمبر صلی اﷲ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.