قاع . (ع اِ) زمین پست هموار دور از کوه و از پشته . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زمین راست و هموار. (ترجمان علامه جرجانی ص
77). کویر. (نصاب ). ج ، قیع، قیعه ، قیعان ، اقواع ، اقوع . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )
: نه روشندلی زاید از تیره اصلی
نه نیلوفری روید از شوره قاعی .
خاقانی .
همچنین در قاع بسیط مسافری گمشده بود. (گلستان ).