اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قان

نویسه گردانی: QAN
قان . (اِخ ) از شهرهای یمن و در دیار نهدبن زیدبن سودبن اسلم بن حاف بن قضاعة و حارث بن کعب است ، و گفته اند قوان . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
گوسفند وبز
قعن .[ ق َ ع َ ] (ع اِمص ) سخت کوتاهی بینی . || برآمدگی سر بینی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). این کلمه از اضداد است . (منتهی الارب ). |...
قعن . [ ق َ ] (ع اِ) کاسه ٔ بزرگ که در آن خمیر سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قعن . [ ق َ ] (اِخ ) نام جد حجاج بن علاج که از اشراف کوفه بوده است . (منتهی الارب ).
غان . (اِ) دسته ٔ غانها ۞ از تیره ٔ گیاهان پیاله دار ۞ که نوع مشهور آن غان است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 278). || نوع مشهور از دسته ٔ غا...
غان . (اِخ ) نام وادیی در یمن که آن را دوغان گویند. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 262).
غان غان . (اِ صوت ) نقل صوت خر. عَرعَر. عان عان .
اره غان . [ اَرْ رَ ] (اِخ ) رجوع به ارجان و ارگان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غان و غون . [غان ْ ن ُ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت بچه های دوسه ماهه . و بطور کلی اصوات نامفهوم که از دهان طفل شیرخواره پیش از سخن گفتن ب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.