قتب
نویسه گردانی:
QTB
قتب . [ ق َ ] (ع مص ) روده ٔ بریان طعام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فعل آن از باب نصر است . (منتهی الارب ). || قَتَب بر پشت ستور نهادن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قطب لاهیجی . [ ق ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به قطب الدین لاهیجی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قطب شیرازی . [ ق ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به قطب الدین شیرازی شود.
قطب فوقانی . [ ق ُ ب ِ ف َ ] (اِخ ) «قطب الدین » نامی است معاصر قطب الدین رازی ، و از آن جهت که در طبقه ٔ فوقانی مدرسه به تحصیل اشتغال داش...
قطب راوندی .[ ق ُ ب ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به قطب الدین راوندی شود.
قطب تحتانی . [ ق ُ ب ِ ت َ ] (اِخ ) قطب الدین رازی .در مقابل قطب فوقانی . رجوع به قطب الدین رازی شود.
قطب حیوانی . [ ق ُ ب ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دو قطب تخم . قطب دیگر آن به نام قطب رستنی خوانده میشود. رجوع به ج...
خان آباد قطب . [ دِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بنوارناظر بخش شوش شهرستان دزفول . واقع در 18 هزارگزی باختر شوش و 2 هزارگزی باختر راه شوس...
قطب قسطلانی . [ ق ُ ب ِ ق َ طَ ] (اِخ ) رجوع به قسطلانی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.