قثاث
نویسه گردانی:
QṮAṮ
قثاث . [ ق ِ / ق َ ] (اِخ ) نام جد فرهین بن قرضم که پیش رسول صلی اﷲ علیه و سلم به رسولی آمد و محدثان آن را به فتح خوانند. (منتهی الارب ). || تیره ای است از مهره . (انساب سمعانی ). رجوع به قثاثی شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قصاص . [ ق ُ] (اِخ ) نام کوهی است از بنی اسد. (معجم البلدان ).
قصاص . [ ق َص ْ صا ] (ع ص ) قصه گوی : گفت ای قصّاص در شهر شماکیست چابکتر در این فن دغا.مولوی .
قصاص: کیفری برپایه رفتار با ستمکار به گونهای که او با ستمدیده کرده بنابه درخواست ستمدیده یا نزدیکان او.(le petit Robet 1). همتای پارسی این واژه ...
غساس . [ غ ُ ](ع اِ) بیماریی است مر شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). داء فی الابل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
کیفری برپایه رفتار با ستمکار به گونهای که او با ستمدیده کرده بنابر درخواست ستمدیده یا نزدیکان او.