قصاص
نویسه گردانی:
QṢAṢ
قصاص . [ ق ُ ] (ع اِ) منتهای روئیدنگاه موی سر از پس و پیش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || موی پیشانی . (منتهی الارب ). || پیوندگاه هر دو سرین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و به فتح و کسر قاف نیز آمده و ضم آن بهتر است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَصاص و قِصاص شود. || منتهای قفا. (منتهی الارب ). حد القفا. (اقرب الموارد). || فریزجای از میانه ٔ سر. (منتهی الارب ). جای حرکت مقراض از میانه ٔ سر. مجری الجلمین ، ای المقص من الرأس فی وسطه . (اقرب الموارد). || قسمی از خلر است ، رقیق القلاف و کوچکدانه و بسیار سفید. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قساس . [ ق َس ْ سا ] (ع ص ) نمام . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
قساس . [ ق ُ ] (اِخ ) کوهی است از بنی نمیر. و گویند کوهی است از بنی اسد و در آنجا معدن آهن است و شمشیرهای قساسی بدانجا منسوب است . جریر گوید...
قساس .[ ق ُ ] (اِخ ) کان آهن است به ارمینیه و شمشیرهای قساسیه بدان منسوب است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قساس . [ ق َ ] (اِخ ) ابن ابی معدیکرب . شاعری است . (منتهی الارب ).
غساس . [ غ ُ ](ع اِ) بیماریی است مر شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). داء فی الابل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).